زمانه بر سرجنگ است
سلام
انتخابات مصرم با کلی حاشیه تموم شد..
نمیدونم آینده چی پیش میاد ولی اتفاقات پیش اومده فک کنم داره به نفع جهان اسلام حرکت میکنه...
درسته هنوز مظلومیت شیعه ها ادامه داره وصداشون به جائی نمیرسه ولی خب اسلام شیعه وسنی نداره...!
کاش مردم مظلوم بحرینم صداشون به جائی برسه...
عربستانم که وضعیتش داره برا حاکمای وقتش اسفبار میشه وهر روز بدتر از دیروز...البته ایشاله که آل سعود زودتر برچیده میشه وسزمین وحی بدست اهلش میفته...
همونطور که پیامبر مژده داده بود همه چیز داره طبق پیش بینی ایشون پیش میره...
شاید دیگه باید منتظر مژده ظهور باشیم...
باید زمیننه های ظهور آقا رو فراهم کرد...
تا بیاد وعدالت گستری کنه...البته نه عدالت گستری به روش دولت های امروزی....
عدالت تو ایران که داره بیداد میکنه...
فعلا کاری جز دعا و کمک به فراهم کردن شرایط ظهور نمیشه کرد...
زمانه بر سرجنگ است
اللهم عجل لوبیک الفرج
یاعلی
[ یکشنبه 91/4/18 ] [ 2:58 عصر ] [ سید علی کریم پور ]
هیچ وقت برای رفتن به جبهه مانعش نشدم، اما اخلاقم را می دانست که چقدر زود دلواپس می شوم. به همین دلیل بعد از هر عملیات به من زنگ می زد و خبر سلامتی اش را می داد.
چند روزی از عملیات گذشته بود و هیج خبری از او نداشتم. نگران بودم، می ترسیدم اتفاقی برایش افتاده باشد. خودم را دلداری می دادم که شاید مجروح شده و بستری است؛ اما انگار دلم نمی خواست قبول کنم.
دو روزی می شد که دوستانش به خانه سر می زدند و با پدرش صحبت می کردند. به خیال خودشان می خواستند مرا آماده کنند. کم کم شروع کردند، گفتند: حسن مجروح شده، عکسش را لازم داریم ...
با شنیدن حرف هایشان به یقین رسیدم که دیگر حسن را نمی بینم.
گفتم: «ما خودمان سال هاست که با همین حرف های راست و دروغ خانواده ها را آماده می کنیم تا خبر شهادت عزیزانشان را بدهیم، من سال هاست که آمادگی اش را دارم، اگر شهید شده راستش را بگویید.»
آن وقت بنده های خدا خبر شهادت حسن را به من دادند و گفتند: حسن را به معراج آورده اند.
همان روز به معراج رفتم؛ او را دیدم.
انگار خواب بود. خیلی زیباتر از زمان زنده بودنش.
[ یکشنبه 91/4/18 ] [ 2:48 عصر ] [ سید علی کریم پور ]